باید با این حقیقت روبرو شوید: تغییر اتفاق می افتد و برای جلوگیری از آن هیچ کاری از دست شما بر نمی آید. شاید بخواهید آن را نادیده بگیرید، اما این مانع تغییر نمی شود. فقط خودتان را نسبت به اتفاقی که واقعا دارد برای شما یا سازمان تان رخ می دهد، نابینا کرده اید. شاید سعی کنید آن را متوقف کنید، اما این مانع تغییر نمی شود. اگر فکر می کنید می توانید جلوی تغییر و پیشرفت جهان را بگیرید، فقط خودتان را گول زده اید. حتی یک ثانیه هم نمی توانید آن تغییر را به تاخیر بیندازید. شاید سعی کنید خودتان و اطرافیانتان را منزوی کنید و از تاثیرات تغییر در امان نگه دارید. اما نمی توانید آن را ندیده بگیرید، چرا که این کار یعنی امضای حکم اعدام سازمان تان و احتمالا آینده حرفه ای خودتان.
متاسفانه مشاهدات ما نشان می دهد که اغلب مدیران تمام دوران فعالیت حرفه ای خود را به مبارزه با تغییر می گذرانند و سعی می کنند تغییر را پیش بینی، کنترل و مهار کنند و جلوی تاثیرات آن بر سازمان را بگیرند. اما جنگ با تغییر، ورود به میدانی است که از پیش در آن بازنده اید. تلفات و عوارض جنگ با تغییر را در همه جا می بینید. زخم معده، سکته قلبی، از پا افتادگی، از دست دادن خانواده، سپیدی زودرس موها و از دست دادن اعتماد به نفس و سرخوردگی از علائم این کار است.