اشتباهات مهلک مدیران؛ دوست به جای رئیس- قسمت دوم

یک خانواده بودن و نه یک شرکت

بعضی از شرکت های کوچک، چندین سال را با یک مدیریت ناصحیح و پر از رفیق بازی می گذرانند. آن ها کمی رشد می کنند و کارمندان جدید وارد آن ها می شوند، اما میدانی برای چرخیدن حول یک محور مشخص مدیریتی ندارند. زیرا هرکس به یک تازه وارد یک نوع دستور می دهد! اگر این شخص که همه بر او ریاست کرده اند، بالاخره روزی جای یک مدیر بنشیند، همه اعتراض می کنند، چون هرکسی احساس می کند رتبه و مقامش پایین آمده است.

شرکت های زیادی هستند که سعی می کنند مثل یک خانواده عمل کنند و نه یک شرکت. وقتی این شرکت ها توسعه می یابند، فاقد چهارچوب برای چنین سازمان توسعه یافته ای هستند.

همدم روح

بعضی از مدیران حتی اشتباه های بزرگ تری انجام می دهند و در موقعیتی قرار می گیرند که هم عاشق باشند و هم رئیس!

این یک اشتباه محض، غیراخلاقی و سوء استفاده از قدرت است. وقتی شما به هر دوی این موارد در بخش کاری علاقه مند هستید، توجه کمتری به حفاظت از خود دارید. حتی یک عشق پاک و صادقانه بین دو فرد مجرد در محیط کار نیز علاقه ی مناسبی نیست. اگر یک مدیر، عاشق یکی از کارمندان خود بشود، بدین معنا نیست که چنین عشق و محبتی نباید اظهار شود، بلکه باید در جای دیگری به غیر از شرکت این عشق ابراز شود.

چرا؟ زیرا یک مدیر بر مزایا و پاداش هایی که به افراد زیردست خود می دهد کنترل دارد. بنابراین نباید شکی بر قدرت عمل عاقلانه ی او بدون هیچ گونه منظور خاصی باشد.

محدود نکردن وظایف خود

یک مدیر هیچگاه نباید نقش پدر یا مادر، دوست، روانپزشک و مشاور خانواده را ایفا کند. این نقش ها متعلق به دیگران هستند. وظیفه ی یک رئیس، مدیریت بر زندگی کاری یک کارمند است و نه بیشتر. یک مدیر نباید هرگز بیشتر از خود کارمندان نگران موفقیت یا شکست آنها باشد، بلکه مسئولیت پیروزی یا ناکامی کارمندان، به عهده خود آنهاست و نه مدیر. این درس را خوب یاد بگیرید:

شما مسئول افراد نیستید، اما به طور قطع نسبت به آن ها وظایفی دارید. وقتی شما مدیر یک محیط کاری هستید آن ریاست را یک مدیریت صادقانه می نامید اما در صورتی که کارمندان خود را مانند یک فرزند بدانید، دیگر نمی توانید بر آنها ریاست صادقانه ای داشته باشید. در چنین مواردی ممکن است اشتباه های آنها را نادیده بگیریم یا آن را بپوشانیم.

تصمیمات سخت

هیچ کس تا بحال نگفته که مدیریت کار ساده ای است. اگر اینطور بود هرکسی می توانست این کار را انجام دهد و مدیر بیشتر از سایر کارمندان حقوق نمی گرفت.مسئولیت اغلب یک تجربه ی دردناک است و شما می توانید با افزایش توان فکری مورد نیاز این شغل، این درد را تحمل کنید. مدیران نه تنها باید تصمیم های سختی درباره ی کارمندان بگیرند، بلکه باید تصمیم های مشکلی بگیرند که نظم و اصول شخصی و گاهی اوقات، خانواده ی آنها را تحت تاثیر قرار دهد. در زندگی همه ی مدیران پیش می آید که دیگر نمی توانند نقش یک دلقک را بازی کنند. نظم و اصول فردی است که یک مدیر نیاز دارد.

پیام بگذارید

مشترک شدن در به روز رسانی!